انگلیسی …………………………………………………………………………………………………………………..293
چکــیده
یکی از جنبه های اجتنابناپذیر شعر، وجه اعتراضی آن است. از زمانی که شاعر با بهره گرفتن از احساس، اندیشه و تخیّل خود، شعرسرود، عنصر اعتراض، جزء لاینفک شعر او گشت. این اعتراض در تاریخ شعر فارسی، در قرنها و سبکهای مختلف، ابعاد و روشهای متفاوتی به خود گرفته است. در برههای از تاریخ این سرزمین، در رهگذر کودتای 28 مرداد سال 1332، سکوت و خفقان، حکمرانی خود را بر سرزمین ما آغاز می کند، روشنفکران و شاعران منزوی شده و تنها پناهگاه خویش را در سرزمین عشقهای زمینی میجویند و رژیم میکوشد تا جوانان را از سیاست دور کند. در این میانه، ناگهان زنی از راه رسید. زنی که بر خلاف پیشینیانِ خود، بیپروا، به تشریح و بیان احساساتِ زنانهی خود میپرداخت و چون سنّتشکن بود و بیپرده حرف میزد، نامش بر سر زبانها افتاد. فروغ فرخزاد با انتشار پنج مجموعهی شعری، با نامهای اسیر، دیوار، عصیان، تولدیدیگر و ایمانبیاوریمبهآغازفصلسرد،یکی از چهره های برجستهی شعر معاصر ایران است. از این رو حوادث مختلف شخصی، از زمان تولد تا مرگ، به ویژه شکست در ازدواج و دوری از فرزند، طعنهها و سرزنش اطرافیان در واکنش به شعر او و از سویی دیگر فضای ملتهب جامعه، حوادث و اتفاقات سیاسیِ پس از کودتای 28 مرداد و ویژگیهای شخصیّتی فروغ، از او در عرصه شعر، زنی معترض ساخت. فروغِ معترض، با طی کردن سیر و سلوک
کلـید واژههـا : فـروغ فـرخزاد، اعــتراض، عصـیان، بیپـروایی، مــنِ فردی، مــنِ اجتماعی
مقــدمه
بافت سنّتی و مذهبی، از او شاعری معترض ساخت. از این رو، شعر فروغ، شعر اعتراض است.. شعر فروغ در ذات و سرشت و نهادش، شگفتی اعتراض و فریادی است که از ماهیّت جان و زبان زنانه پرده برداشت و از یگانه زبان و ذهنیّت تغزّلی مردانه، آشناییزدایی کرد. همانگونه که هلنسیکو، طرفدار مکتب انتقادی اصالت زن و دیگر هماندیشان میگویند: زن باید خود را از سانسور، رهایی بخشد و شایستگیهای خود، تمنّاهای خود و قلمرو پهناور هستی خود را که مهر و موم نگهداری شده است، بازیابد و به این ترتیب همواره، از سخنی که نظام مردسالار، آن را تنظیم می کند، فراتر خواهدرفت و بدینسان فروغ فراتر رفت و در دورهای که زنان در پس پردهها و پستوها و حرمسراها به سرمیبرند و نمی توانستند موجودیّت مستقلّی داشته باشند، فروغ با زبان اعتراض خویش، با انتشار مجموعههای شعری خود، قیامی تازه را جان بخشید. فروغ با انتشار اشعارخود و بیان حرفها و تجربههای شخصی وناکامیهای زندگی خویش، عقدهی دردناک و متورّم سکوت زن ایرانی را که باعث خفقان او شده بود، گشود.ابتدا ذهن و اندیشهی او در سه مجموعهی شعری نخستین خود یعنی سایه، دیوار و عصیان، از ناکامیهای شخصی زندگی خویش، با زبان اعتراض پرده برداشت و سپس همان ذهن که در مجموعهی پایانیِ تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، مظهر تجلّی اندیشه و عاطفهی انسانی و اجتماعی شده بود، فروغ را وا داشت تا از فضای مضامین شخصی و فردی که از تمنیّات و احساسات او برمیخاست، فراتر رود و به اجتماع پیوند خورد و دردِ اجتماع و نابسامانیهای رشدیافته در آن را با زبان اعتراضی و دردآلود فریاد زند؛ ولی افسوس که در اوج شکوه و اعتراض بود که ناگاه دست تقدیر و سرنوشت، او را از ادامه فریادهایش بازداشت و وجودش را از پیکرهی ادبیات اعتراض جدا ساخت؛ اما اعتراضش و نامش هنوز در گوش انسانهای دردکشیده و مظلوم تاریخ، طنینافکن است.
-1- بیان مساله
خرید اینترنتی فایل کامل :
شاعران و نویسندگان ادبی به دلیل ادراک بالاتر نسبت به سایراقشار جامعه، گاه به دلیل داشتن مشکلات فردی و گاه با درک نابسامانیهای جامعه و با احساس تعـهّد نسبت به اقشــار جامعه، اعتراض و درد خویش را در قالب اثری هنری عرضه می کنند که تاثیر آن بسیار بیشتر از بیان عادی مسأله است. در این میان، شعر یکی از قالب های هنری است که با به کارگیری زبان و قالبی آهنگین و موزون، راه نفوذ خود را تا عمق جان شنونده، در زمانها و مکانهای مختلف بازمی کند و رسالت خود را بهتر به انجام میرساند. در ادب کهن فارسی، اگرچه میتوان عنصر اعتراض را دید و صدای شاعران معترض را شنید؛ اما هیچ گاه اعتراضشان به گفتمان تبدیل نشده و اعتراض آنها، غالبا به صورت پند و اندرز، و در پارهای از موارد، به صورت انتقاد از حاکمان، در قالب شیوه های هجو و هزل باقی مانده است؛ ولی در حوزه اعتراضات عرفانی و اعتقادی، بزرگانی چون حلاج، اعتراض خویش را بی پروا بیان کردند که نه تنها به گفتمان تبدیل شده؛ بلکه غوغایی نیز به پا کردهاست.در سال های پس از مشروطه، زن ها متوجه شدند که دستآورد چندانی از مشروطیت نصیب آن ها نشد و معدود شاعرانی، با حسرت و احتیاط و با تکیه بر اصول اخلاقی و احترام به آداب و رسوم اجتماع، به بیان اعتراض پرداختند؛ اما فروغ این حسرت را با شجاعت تمام و دوری از تزویر بیان کرد.
پیش از فروغ، ندای ماندگاری که در دادخواهی زنانه برخاسته باشد، وجود ندارد و اگر چیزی گفته شده یا بیتی سروده شده، بسیار کم مایه و ضعیف بوده است؛ اما راز ماندگاری فروغ، گفتن حرف دل است و دیدن نادیده گرفتهها. وی زنی است که تحوّل درونی و روحی خود را با تمام آنچه در جامعه اتفاق میافتد، بیپروا بیان می کند.
گاهی اعتراض نه تنها اوضاع نابسامان جامعه را به چالش می کشاند؛ بلکه آنچنان عصیانگر است که سنتهای شعری و آداب و رسوم اجتماعی ، اخلاقی و خانوادگی را دگرگون می کند و شاعری چون فروغ فرخزاد، شهامت مییابد تا بیپروا، با قیام علیه سنّت مردانه در شعر، آن چه را که میاندیشد بر صفحهی کاغذ بنگارد. تاریخ ادبیات ایران، سنّت و سیاست ایران، همواره گسترهی زبان و سخن مردانه بوده و محروم و بیبهره از زبان زنانه بوده است. حدود، خطها و مرزهایی که سامانهی مردسالار تعیین می کند و قراردادها و هنجارهایی که سنتهای مردانه تعریف و تبیین می کند، تنها حضور کنشمندانهی مردان و صدای مردانه را برتافته است. و تابِ بازتاب صدای زنان را که از زبان و ذهن مردانه دور باشد، نیاورده و هرگونه کنش اجتماعی، زبانی و ادبی ساختشکنانه از سوی زنان را به شدت سرکوب کرده است. اشعار فروغ فرخزاد نخستین جلوهمندی زبان و صدای ویژهی زنان، در ادبیات ایران است. و آن را باید افزون بر ساخت شخصیتی وی، محصول وضعیت نوپدید جامعه و دگرگونی اجتماعی پنداشت که برّندگیِ جسارت و شهامت فروغ، در بافت سنگوارهای سخت آن، امکانی برای نمود هستی زنانه فراهم ساخت. فروغ با به کارگیری این جسارت و شهامت و با تاثیر از زندگی شخصی و حوادث اجتماعی، افکار و اندیشه های خود را در قالب زبان زنانه، به اعترضکشاند و از خود در عرصه زبان و ادبیات فارسی، شاعری معترض ساخت. بنابراین ابعاد گوناگون اعتراضات فردی و اجتماعی که از ارکان اصلی و محتوایی شعر او قلمداد می شود، مهمترین مسالهی قابل تحقیق و پژوهش درمورد شعر این شاعر است و از این جهت قابل تحلیل و بررسی است.