اهداف: اهداف تحقیق حاضر عبارتند از: آزمون تجربی و بررسی تأییدپذیری هر کدام از ابعاد نظریة شرمساری بازپذیرکننده، ساخت ابزارهای (مقیاسهای) اندازه گیری، بررسی رابطة ابعاد شرمساری بازپذیرکننده با ابعاد بزهکاری، استفاده از متغیرهای میانگر، بررسی کاربستپذیری نظریة شرمساری بازپذیرکننده، بررسی و آزمون مدلهای مختلف تحلیلی، بسط نظریة شرمساری و بررسی دلالتهای سیاستی نظریة شرمساری بازپذیرکننده.
چهارچوب نظری: در تحقیق حاضر برای تییین بزهکاری از نظریة تلفیقی شرمساری بازپذیرکننده بریث ویت استفاده شده است. طبق نظریة شرمساری بازپذیرکننده، قویترین راهکار جرم حاوی دو عنصر اساسی است: شرمساری و بازپذیری. مطابق نظریه شرمساری بازپذیرکننده، جوامع در صورتی جرم کمتری خواهند داشت که شرم را به نحو موثری در زمینة جرم به کار ببندند. میزان خشونت در جامعه زیاد خواهد بود اگر رفتار خشونتآمیز شرمآور نباشد؛ نرخ تجاوز به عنف بالا خواهد بود اگر مردها بر آن افتخار و مباهات بورزند؛ جرایم یقهسفید رایج خواهد بود اگر قانونشکنی نه شرمآور، که زرنگی محسوب شود.
روش: این تحقیق، به روش پیمایش و متغیرمحور انجام یافته است. تمامی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی سال سوم مشغول به تحصیل در شهر تبریز در نیمه اول سال تحصیلی 94-1393 جمعیت تحقیق این پژوهش را تشکیل میدهند. برای انتخاب نمونه، از روش نمونه گیری تصادفی طبقهای چندمرحلهای استفاده شده است. اندازه نمونه جمعاً برابر با 835 نفر تعیین گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از ضرایب همبستگی، آزمون تحلیل واریانس و مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شده است.
یافته ها و نتایج: یافته های این تحقیق نشان میدهد که میانگین بزهکاری دانش آموزان در سطح دبیرستانهای شهر تبریز، در یک طیف 5 درجهای 04/2 بوده است. نتایج نشان داد که شرمساری و انگزنی اثر مستقیم بر بزهکاری ندارند، ولی دارای اثر غیرمستقیم بر بزهکاری میباشند. بازپذیری نه دارای اثر مستقیم و نه دارای اثر غیرمستقیم بوده است. بههمپیوستگی خانوادگی دارای اثر مستقیم و منفی، ولی فاقد اثر غیرمستقیم بوده است. همالان بزهکار هم دارای اثر مستقیم و هم دارای اثر غیرمستقیم بر بزهکاری بوده است. فشار دارای اثر مستقیم بر بزهکاری، ولی فاقد اثر مشروطکننده بر بزهکاری بوده است. در مجموع، متغیر همالان بزهکار و ارزشهای اخلاقی، بیشترین ضریب تأثیر را بر بزهکاری، در مدل معادلات ساختاری نشان دادهاند.
دلالتهای سیاستی: سیاست «جنبشهای اجتماعی» در سطح کلان و «عدالت ترمیمی» در سطح خرد از جمله مهمترین دلالتهای سیاستی تحقیق حاضر به شمار میروند. در سطح مدارس، در کشورهای گوناگون از مدلهای برنامهای عدالت ترمیمی استفاده شده است که سه مورد از آنها عبارتند از: حلقهها، میانجیگری دوستان و هیئت منصفه همسالان. در این رهیافت، به جای اینکه قواعد رفتاری توسط معلم تجویز یا تحمیل شود، به دانش آموزان فرصت داده می شود تا خود چگونگی خلق و ایجاد اجتماع مثبت را کشف نمایند. جلسات کلاسی روزانه به دانش آموزان امکان میدهد تا احساسات خود را به اشتراک بگذارند، در مورد مسائل کلاسی بحث نمایند و یاد بگیرند که چگونه مسائل خود را در یک فضای اخلاقی و دموکراتیکتر حل و فصل نمایند. مدل عدالتِ ترمیمیِ انضباط در مدارس، نویدبخش امکانات بیشتری برای کاهش بینظمی، قلدری و خشونت است.
فصل اول: طرح موضوع
1-1- بیان موضوع
نوجوانی برههای از زندگی است که نوجوان در معرض خطر ورود به رفتارهای پرخطر و مسألهآمیز از جمله بزهکاری[1]، مصرف مواد و رفتارهای جنسی واقع می شود. ورود به این نوع رفتارها، الگوهای سالم سازگاری و رشد را با وقفه و رکود روبرو میسازد. این نوع علایم و نشانه های ناکارآمدی رفتاری در نوجوانی ممکن است پیشدرآمد ناسازگاری و تعادل ضعیف در طول بزرگسالی باشد. از این رو، مطالعه و شناخت پیشزمینهها و مقدمات کجروی نوجوانان، محور علایق روانشناسان و جامعهشناسان بوده است (اریکسون[2]،396:2000). در بررسی های به عمل آمده در بیشتر کشورهای جهان، آمار جرایم و بزهکاری متوجه جوانان، همچنان رو به افزایش بوده است. در آمریکا، سالانه بیش از دو میلیون فرد زیر 17 سال بازداشت می شود (گرین[3]،323:2008). مطابق آمار دیگری در این کشور 700000 دانش آموز از دبیرستان ترک تحصیل می کنند، چهارده میلیون کودک در خانوادههای تک والد زندگی می کنند، 200000 کودک سالانه در معرض نوعی سوء رفتار و سوءاستفاده هستند، 3000000 دانش آموز و معلم سالیانه قربانی جرم واقع میشوند و سالانه 500000 مورد سرقت، زورگویی، حمله و تجاوز در مدارس به وقوع میپیوندد (گروس[4] و دیگران،5:2000). در سال 2005، وکیل سابق دادگستری جان اشکرافت اظهار داشت که به رغم صرف میلیونها دلار هزینه در برنامه ها برای کاهش و حل و فصل بزهکاری و جوانان در معرض خطر، حکومت فدرال در کاهش خشونت جوانان ناموفق بوده است. اشکروفت بعدها اظهار داشت که جوانان در قبال رفتار خشونتآمیز خود مسئولیتپذیر و پاسخگو بار نیامده و از این رو، جوانانی که در قرن 21 مرتکب جرم میشوند متفاوت از پیشینیان خود میباشند (استونس[5]،295:2011).
در داخل کشور نیز با توجه به آمارهای منتشر شده میتوان نتیجه گفت که میزان وقوع جرایم بر حسب سن، جوانتر شده و بزهکاری و جرم از جوانان به نوجوانان به شدت در حال گسترش است (رجبی،131:1388). بویژه اینکه با توجه به تحولات پدید آمده در حوزه رسانه ها و فناوری ارتباطات، آسیبهای نوپدیدی نیز ظهور یافته است که زندگی و سلامت کودکان و نوجوانان را با خطرات جدی مواجه ساخته است. اعتیاد و مصرف مواد از جمله آسیبهایی است که به مدارس نفوذ کرده و وضعیت بهداشت و سلامت دانش آموزان را روز به روز با شدت بیشتری مورد تهدید و حمله قرار میدهد. گزارش سال 2008 سازمان ملل میگوید که ایران بیشترین مصرف سرانه مواد مخدر در جهان را داراست. گزارشهای دیگری وجود دارد که پایینترین سن آغاز اعتیاد را نیز ویژه ایران میداند. نتایج یک تحقیق علمی در زمینه مبارزه با مواد مخدر نشان میدهد که مدارس راهنمایی و دبیرستان، یکی از محیطهای اصلی برای شروع استفاده از مواد مخدر است. آن طور که مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر اذعان دارند، رواج مواد مخدر در بین دانشآموزان مدارس به ویژه در حاشیه شهر، به وضعیت نگرانکنندهای رسیده است. طاها طاهری جانشین دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر در این خصوص میگوید: بر اساس بررسیهای صورت گرفته، در برخی مدارس حاشیهای نقاط آسیبپذیر، دانشآموزان به مصرفکننده مواد مخدر تبدیل شدهاند. با توجه به شرایط یاد شده، زنگهای خطر در خصوص رواج مواد مخدر در میان دانشآموزان مدارس این مناطق به صدا در آمده است (خبرگزاری تحلیلی ایران،1388).
یافته های تحقیقات پیمایشی که به برخی از آنها اشاره شد، نشانگر شدت زیاد آسیبها و تهدیداتی است که امروزه نسل جوان و نوجوان را شدیداً تهدید می کند. راهکارها و برنامه های ارائه شده در سطوح مختلف ملی و فراملی نیز آنگونه که باید نتوانسته اند سودمند و راهگشا باشند. تا جایی که طی 36 سال گذشته، جمعیت کشور دو برابر، اما جمعیت کیفری هفت برابر شده است. شیوع رفتارهای پرخطر در سنین پایین، پیدایش آسیبهای نوپدید، عدم مسئولیت پذیری، ضعف کنترلهای خانوادگی و اجتماعی، تربیت ناقص و ناکارا و نیز سستی پایه های اخلاقی کودکان و نوجوانان از جمله مواردی است که وضعیت عصر حاضر را با گذشته متمایز ساخته است. با توجه به ظهور و بروز شرایط نوین و تحول و دگرگونی بنیادین در نهادهای مرسوم اجتماعی، روشن است که راهکارها و اقدامات پیشین نمی توانند پاسخگوی مسائل نو باشند و به طور کامل موثر واقع شوند. در چنین شرایطی که از یک سو با آسیبها و تهدیدات نو مواجهیم و از سوی دیگر اقدامات و راهکارهای پیشین چندان قرین توفیق نبوده اند، رویکردها و نظریات جدیدتری پا به عرصه نهادهاند. نظریة شرمساری بازپذیرکننده[10] بریث ویت[11] از جملة این نظریه ها به شمار میرود. نظریة شرمساری بازپذیرکننده عدسیهای جدیدی پیشروی جامعه قرار میدهد و پیشنهادات و راهکارهای متفاوتی را در حوزه های مختلف نهادی از جمله خانواده، مدرسه، محله، پلیس، دادگاه و غیره عرضه میدارد.
تحقیق حاضر در پی تحلیل و تبیین آثار شرمساری بازپذیرکننده بر بزهکاری دانش آموزان در بستر خانواده است. در نظریه جرم شناسی، خانواده نقشی بنیادین در ایجاد همنوایی در بین دختران و پسران بویژه در سنین آغازین آنها بازی می کند. عمدة ادبیات جرم شناسی در این حوزه، نشان از این دارد که نظارت بر رفتار کودک، بکارگیری انضباط منسجم و یکپارچه، و رشد و بالندگی دلبستگیهای والد-فرزند به طور عام کودک را به سمت همنوایی با معیارها و استانداردهای رایج و مرسوم اجتماعی تشویق می کند (لیبر[12]،79:2009؛کوتاروبلس[13]،375:2006؛لی[14]،193:2005). مثلاً طبق ادعای هیرشی و گاتفردسون، والدینی که بر رفتار فرزندان خود نظارت داشته، انتظارات روشنی در باب مذموم بودن بزهکاری بعمل آورده و به تمکین پاداش می دهند (و نافرمانی را مجازات می کنند)، احتمال تخلف کودکان را کاهش می دهند (از طریق تقویت خودکنترلی در کودکان) (فاگان[15]،151:2011).
نظریة شرمساری بازپذیرکننده بریث ویت، از جمله نافذترین و اثرگذارترین نظریه های جدید جرم شناختی در سالهای اخیر به شمار میرود. طبق رأی و نظر ایکرز[21] (1990)، نظریة شرمساری بازپذیرکننده در اصل تلاشی است مجدد برای ترکیب عناصری از نظریه های متعدد موجود، ولی با اجتناب از پارهای خطاها و اشتباهاتی که تلاش های قبلی دچار شده اند و نیز برخورداری از عنصری جذاب و نو در تمایزبخشی مابین انگزنی و شرمساری بازپذیرکننده که در تلاشهای پیشین مربوط به ترکیب نظری دیده نمی شود. هر که بخواهد نسبت به نظریه های جرم و انحراف اطلاع و وقوف کامل بیابد حتماً لازم است این کتاب را در قفسة کتابخانه خود داشته باشد. (علیوردی نیا و دیگران،120:1393).
بریث ویت افقها و روزنههای جدیدی فراروی نظریة برچسبزنی بازگشوده است و پیشرفتهای چشمگیری در ترکیب (و نه بر هم آمیختن ناشیانه) نظریه های عمومی موجود در زمینه جرم و انحراف به ارمغان آورده است. مدل وی هم دارای ابعاد خرد و هم دارای ابعاد کلان بوده و اجزائی از نظریة کنترل، نظریة فرصتهای افتراقی[28]، نظریة یادگیری اجتماعی[29] و نیز نظریة برچسبزنی[30] را تلفیق کرده و در کنار هم نشانده است. کلید افقهای نوین برای برچسبزنی و ترکیب نظریة جرم شناسی، مفهوم «شرمساری بازپذیرکننده» است. بواقع همچنانکه بریث ویت اذعان می کند، شرمساری بازپذیرکننده تنها عنصر و مولفة اصیل در این نظریه به شمار می آید (ایکرز،722:1990).
به نظر هونگ لیو[31]، گرچه نظریة شرمساری بازپذیرکننده، تلفیقی از نظریه های جرمشناختی غربی است، ولی سه خصلت عمده و کلیدی در نظریة شرمساری بازپذیرکننده وجود دارد که آن را از نظریه های جرمشناختی غربی متمایز میسازد.
دوم اینکه، برخلاف سایر جوامع غربی که بیانی انفعالی از رفتار مجرمانه بدست میدهند، گویی که توسط متغیرهای زیستی، روانشناختی و ساختاری اجتماعی بدون اینکه مجرمان بر آنها کنترلی داشته باشند، تعین مییابد، نظریة شرمساری بازپذیرکننده مفهومی فعال از مجرم را میپذیرد. مجرم در این نظریه، انتخابکننده ای است – ارتکاب جرم، پیوستن به خرده فرهنگ، اتخاذ یک خودانگاره انحرافی، بازپذیری خود، پاسخ به رفتارهای بازپذیری دیگران – که علیه فشارات اجتماعی از طریق شرمساری واکنش نشان میدهد (لیو،54:1998). مسئولیت پذیری فعال در برابر مسئولیت پذیری منفعل، هدف و غایت شرمساری بازپذیرکننده است. اثر بلندمدت این نوع شرمساری، تغییر ذهنیت متخلف و نگرش او به قانون و همنوایی او از طریق آموزش و انگیزش عاطفی است (توسونی[42]،2:2004).
سوم اینکه نظریة مزبور، به صورتبندی فرایندی از کنترل اجتماعی می پردازد که متکی بر مکانیزم های شرمساری و بازپذیری است و مشروط به اجتماعگرایی[43] و بههمپیوستگی[44] در بافت غربی است. بههمپیوستگی و اجتماعگرایی، معمولاً شرایط اجتماعی کشورهای در حال توسعه، به استثنای ژاپن است. (لیو،54:1998).
یکی از موضوعات یا مسائل مهم و اساسی هنوز در نظریة بریث ویت حلنشده باقی مانده است. تا به حال معلوم نشده که آیا نظریة شرمساری بازپذیرکننده توانسته افقهای جدیدی فراروی مطالعات جرمشناختی باز کند یا نه. به عبارتی به دلیل محدودیت تحقیقات تجربی و فقدان شواهد و یافته های کافی، هنوز نتیجة شفاف و روشنی در این باب حاصل نشده که آیا نظریة شرمساری بازپذیرکننده، تکرار و واگوئی نظریه های پیشین در قالبهای مفهومی جدید است و یا اینکه، توانسته تبیینی جامعتر و کاملتر نسبت به آنها عرضه نماید (بنت[45]،1:1996؛لوسونز[46]،161:2007).
بنابراین از جمله اهداف تحقیق حاضر، آزمون تجربی سازهها و گزارههای اصلی نظریة شرمساری بازپذیرکننده، طراحی و تدوین شاخص های کمی برای مفاهیم اصلی نظریه شرمساری و بالاخره کشف و بررسی و تطبیق و مقایسة برازش و کفایت مدل علّی برگرفته از نظریة بریث ویت و مدلهای بدیل و جایگزین است. نظریة شرمساری بازپذیرکننده هنوز در حال توسعه و تحول است و شواهد تجربی در حمایت و پشتیبانی از پیشبینهای آن ناهمساز و مغشوش[47] است. توافق و اجماع نظر کمی در بین آزمونهای مستقیم، در باب نحوة عملیاتی کردن مفاهیم نظری از قبیل شرمساری بازپذیرکننده، شرمساری جداکننده[48]، بههمپیوستگی و اجتماع گرایی وجود دارد (رای[49]،28:2012). بوچکوار[50] و تایتل[51] (2005) به تفصیل در بارة دشواریهای نظریة شرمساری بازپذیرکننده بحث کرده اند. ابهام در تعریف مفاهیم، عدم صراحت در امکان خنثی بودن شرم، ترتیب و توالی شرمساری بازپذیرکننده، و دفعات لازم شرمساری بازپذیرکننده برای اثربخش بودن از جمله مواردی است که توسط این محققان مورد بحث و فحص قرار گرفته است (بوچکوار و تایتل،2005).
سمپسون و لاب[60] (1994) در وصف محیط خانوادهای که مستعد کنترل اجتماعی غیررسمی است، به اصول نظریة شرمساری بازپذیرکننده اشاره داشته اند. طبق مشاهدات آنها تأدیب خشن و قهرآمیز، نظارت اندک، و دلبستگی ضعیف والدین-کودک واسط و میانگر اثرات فقر و دیگر عوامل ساختاری بر بزهکاری است (سمپسون و دیگران،1994). نظریة شرمساری بازپذیرکننده در مطالعات کنترل اجتماعی هم عموماً بکار رفته است. مثلاً هیمر و استفن[61] در واحد مراقبتی نوزادان، این نظریه را در تصمیمات مراقبان بهداشتی در زمینة «برچسب زنی» والدین بر کودکان بکار بستهاند. بدون آزمون تجربی، کاربست نظریة شرمساری بازپذیرکننده توجیهپذیر نخواهد بود. هر چه نظریة شرمساری بازپذیرکننده فاقد قدرت تبیینی باشد، سست و بیپایه خواهد بود. اما اگر نظریة شرمساری بازپذیرکننده قویاً پیشبینکنندة جرم باشد، بکارگیری گستردة این نظریه موجه و پذیرفتنی خواهد بود. در هر دو حالت، آزمون عینی این نظریه لازم و ضروری است (های،136:2001؛420:1998).
[1]. Delinquency
[2]. Erickson
[3]. Green
[4]. Gross
[5]. Stevens
[6]. Poorasl
[7]. Kelishadi
[8]. Ayatollahi
[9]. Amiri
[10]. Reintegrative Shaming Theory
[11]. Braithwaite
[12]. Leiber
[13]. Cota-Robles
خرید اینترنتی فایل کامل :
[14]. Le
[15]. Fagan
[16]. Reintegration
[17]. Delinquency
[18]. Status Offenses
[19]. Marte
[20]. Shoemaker
[21]. Ronald L. Akers
[22]. Saber
[23]. Sakiyama
[24]. Control Theory
[25]. Routine Activities Theory
[26]. Rational Choice
[27]. Animated
[28]. Differential Opportunity Theory
[29]. Social Learning
[30]. Labeling Theory
[31]. Hong Lu
[32]. Conscience
[33]. Shame
[34]. Professionalizing
[35]. Systematizing
[36]. Scientizing
[37]. De-Communitizing
[38]. Lu
[39]. Gadd
[40]. De-Privatization
[41]. Julie
[42]. Tosouni
[43]. Communitariansim
[44]. Interdependency
[45]. Bennett
[46]. Losoncz
[47]. Mixed
[48]. Disintegrative Shaming
[49]. Ray
[50]. Botchkovar
[51]. Tittle
[52]. Gottfredson and Hirschi Self.Control Teory
[53]. Agnew General Strain Theory
[54]. Hay
[55]. Restorative Justice
[56]. Miller
[57]. Cullen
[58]. Victim-Offender Mediation Programs
[59]. Family Group Conferences
[60]. Sampson and Laub
[61]. Heimer and Staffen