1.2 بیان مساله
این پژوهش، درصدد گسترش مدل کنترل موجودی در زنجیره تأمین ارائه شده توسط آقای یانگ و همکاران[2] است که به اختصار SWMR[3] نامیده می شود. زنجیره تأمین فوق شامل چند تأمینکننده[4]، یک انبار[5] و چند خردهفروش[6] است که در آن ظرفیت وسایل نقلیه محدود و تقاضای پسافت[7] مجاز است. مدل فوق به فرم یک مسئله تکهدفه برای کمینهکردن تابع هزینه فرموله شده است که شامل هزینه حمل از تأمینکننده تا انبار و از انبار تا خردهفروش، هزینه نگهداری موجودی توسط خردهفروش و هزینه کمبود میباشد [1].
از آنجاییکه مبنای مشخصی برای محاسبه هزینه هر واحد کمبود وجود ندارد و در سایر پژوهشها نیز فقط مقدار پیش فرضی برای آن در نظر گرفته شده است؛ لذا میتوان هزینه کمبود را از تابع هدف مجزا نموده و به صورت تابعی از تعداد کمبود به اهداف مسئله اضافه کرد [2]. در این صورت مسئله تبدیل به یک مسئله چندهدفه می شود که طبعاً حل آن نیازمند بکارگیری الگوریتمهای متناسب خواهد بود.
نشان داده شده است که مسائل SWMR از جمله مسائل متعلق به رده پیچیدگی سخت[8] طبقه بندی می شوند [1]. به علت اندازه بزرگ بسیاری از مسائل واقعی، حل بهینه آنها غیرممکن بوده و یا با صرف زمان بسیار زیاد امکان پذیر است. به همین دلیل، دو الگوریتم فراابتکاری الگوریتم ژنتیک چند هدفه با مرتبسازی نامغلوب[9] و الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات چندهدفه[10] برای حل مسئله مورد نظر ارائه می شود.
در این مسئله فرضیه خاصی وجود ندارد؛ اما مفروضات آن عبارتند از:
- ساختار زنجیره تأمین متشکل از چند تأمینکننده، یک انبار و چند خردهفروش است.
- پیش بینی تقاضای خردهفروشها برای T دوره بعدی در دست است.
- هزینه نگهداری هر واحد کالا معین است.
- هیچ محدودیتی در مقدار کالای ارسالی وجود ندارد.
- به تمامی تقاضاها در ابتدای دوره پاسخ داده می شود.
-
خرید اینترنتی فایل کامل :
-
1.3 اهمیت و ضرورت
در محیط رقابتی حاکم بر فعالیتهای اقتصادی، سازمانها به دنبال به دستآوردن مزیت رقابتی هستند تا علاوه بر کاهش هزینهها و به دست آوردن حاشیه سود مناسب، به سطح مطلوب رضایت مشتری نیز دست یابند. در همین راستا نیازمند مکانیزمی برای یکپارچهسازی وظایف مختلف شامل بازاریابی، توزیع، برنامه ریزی، تولید و … میباشند. مدیریت زنجیره تأمین، استراتژی دستیابی به یکپارچگی مورد نظر است. در هر زنجیره تأمین برای بهینهسازی فعالیتها، بایستی تعداد، موقعیت، ظرفیت و نوع کارخانه، انبارها، مراکز و کانالهای توزیع و مقدار مواد برای تولید و انتقال از تأمینکنندگان تا مشتری مطابق با اصول کنترل موجودیها مشخص گردند [3].
از طرفی، عمده شکاف موجود بین تئوری و واقعیت در مطالعات مرتبط با کنترل موجودی، ناشی از دشواری محاسبه هزینه های سفارشدهی، هزینه نگهداری هر واحد کالا و هزینه کمبود هر واحد کالا است. مطالعات زیادی بر روی هزینه نگهداری شده و این هزینه میان شرکتها و کشورهای مختلف، متفاوت است و مدیران موظف به تخمین این نرخ برای شرکت خود هستند. همچنین برای محاسبه هزینه های سفارشدهی صفحات گستردهای طراحی شده اند. اما چون پایهای برای محاسبه هزینه های کمبود در روشهای حسابداری وجود ندارد، مورد توجه محققان قرار نگرفته است و بسیاری از محققان به جای استفاده از هزینه کمبود، اندازه گیری سطح سرویس را ترجیح می دهند [2].