بررسی سهم بنگاه های کوچک و متوسط در میزان اشتغال، ایجاد ارزش افزوده و تولید ناخالص داخلی کشور ها در جهان حاکی از آن است که بیش از 95 درصد از کل اشتغال ایجاد شده متعلق به این بنگاه ها است (Monash, 1998).
2-1- بیان مسئله پژوهش
امروزه توسعه از طریق مدل خوشه ای نقش محوری و بارزی در سیاستهای اقتصادی و صنعتی کشورهای توسعه یافته ایفا می نماید. اگر رویکردهای گذشته تمرکز بیشتری بر اقتصاد کلان داشته اند، اینک کسب و کار خرد، احساس مسئولیت نسبت به افزایش قابلیت رقابت واحدهای کوچک و متوسط، بهبود ارتباطات شبکه ای، تاکید بر حمایتهای غیر مستقیم در مقابل پرداخت یارانه، ترکیب رقابت و همکاری به منظور تقویت یادگیری و نوآوری، ارتقاء سطح همکاری واحدهای کوچک و بزرگ و تقویت مثلث همکاری خوشه ها، دولت و دانشگاه مورد تاکید و توجه بیشتری قرار می گیرد. هر قدر نگاه به حل مسائل از سطح بین المللی، ملی و بخشی به سمت منطقهای و محلی، مبتنی بر قابلیت های پویای سیستم های اجتماعی شکل یافته بر پایه فرایندهای طبیعی پیش میرود، توجه به کسب و کار خرد در قالب شبکه ارتباطی قابل تعریف ذیل بحث توسعه خوشه ای از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود ( منصوری، 1384).
خرید اینترنتی فایل کامل :
- صنایع کوچک در اغلب کشورهای جهان به ویژه در کشورهای در حال توسعه از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است. صاحبنظران توسعه اقتصادی با توجه به محدودیت منابع و نیروی انسانی و نیز با توجه به ساختار صنعتی جهان امروز و همچنین قابلیتها و مزیتهای که این قشر از جامعه صنعتی کشور دارند، بهترین الگو را توسعه صنایع کوچک و متوسط اعلام می کنند. در توسعه صنایع کوچک نیز امروزه در جهان الگوهای مختلف و متفاوتی مطرح شده است که از مهمترین این الگوها، مدل توسعه بر مبنای خوشه های صنعتی است.
- بزرگترین معضل بنگاههای کوچک و متوسط (SMEs) ، دستیابی به مقیاسهای مناسب تولید است. بسیاری از این واحدها صرفه به مقیاس نداشته و بههمین دلیل نمیتوانند شرایط لازم برای پایداری و رقابت خود را در بازارها به وجود بیاورند. از دیگر مشکلات عمده بنگاههای کوچک و متوسط، که به ویژه در کشور ما از شدت بیشتری برخوردار است، ضعف نهادهای خدماتی و پشتیبان یا نهادهای خدمات کسب و کار است. واحدهای کوچک توانایی آن را ندارند که به طور مستقل مسائل مالی، فنی، بازاریابی، فروش و غیره خود را حل کنند، بلکه لازم است بهگونهای این نوع خدمات حیاتی را از بیرون مجموعه خود دریافت کنند. علت شکست بسیاری از سرمایهگذاریها در صنایع کوچک و متوسط نیز بههمین مساله باز میگردد، چراکه سرمایهگذاران در ابتدا بهعلت ناآگاهی از مسائل فنی، اقتصادی، مدیریتی، بازاریابی و غیره، هزینههای مربوط به این حوزهها را در محاسبات خود نادیده گرفته و به علت پیچیدگی اینگونه خدمات، از توانایی انجام آنها در سطح مطلوب نیز برخوردار نیستند.( بدری و کیانی، 1385)